شهدا

شهید سید جلیل موسوی ری شهری

زندگی نامه شهید سید جلیل موسوی ری شهری

شهید سید جلیل موسوی ری شهری در سال‌ ۱۳۳۲ در جنوب‌ شهر شیراز متولّد گردید و پس از گذر از دوران کودکی، تحصیلات را ‌تا پایان دورۀ متوسطه تمام نمود.
سیر زندگی شهید سید جلیل موسوی ری شهری از کودکی سرشار از تلاش و کوشش بود و برای تهیۀ معاش زندگی خود و خانواده زحمات زیادی را به جان خرید و با مشقّت فراوان‌ به‌ شغل‌های‌ متعددی‌ روی‌ آورد.
طلب و ارادۀ قویِ سید جلیل در سال‌ ۱۳۵۴، در سنین جوانی او را به آرزوی دیرینۀ خود رساند و آشنایی با ولیّ خاص‌ خدا حضرت‌ آیت‌‌اللّه‌ نجابت توفیقی بود که تا آخرین لحظات عمر از آن به‌خوبی یاد می‌کرد.

سید جلال موسوی

شهید سید جلیل موسوی ری شهری ‌از اوّلین دیدار، حلقۀ‌ ارادتِ‌ دوست‌ را بر گوشِ دل‌ زد‌. آشنایی سید جلیل با ایشان نه فقط آرامش روحی بلکه کاشف راهی متعالی برای رسیدن به مقامات الهی بود.
رفت و آمدهای او به محضر استاد مقارن با شکل‌گیری انقلاب اسلامی بود و سید جلیل با گرمایی که از روح حق‌طلبانۀ حضرت آیت‌اللّه نجابت گرفته بود پابه‌پای انقلابیون شهر در کنار حضرت آیت‌اللّه سید علی محمد دستغیب مُدّظلّه در سیر حرکت عظیم مردم فارس همراه و البته یک هادی بود.
ازدواج شهید سید جلیل موسوی که حاصل آن دو فرزند پسر بود نقش به‌سزایی در سیر معنویِ او داشت، اما تشکیل زندگی هم مانع حرکت الهی او نشد بلکه گرمای قدم‌های او در راه حق و حقیقتی که یافته بود موجب شد که اثرات این حرارت الهی در وجود همسر صبور و فرزندانش برای همیشه ماندگار شده و بماند.

سید جلال موسوی و دوستان

شهید سید جلیل موسوی ری شهری با تشکیل سپاه پاسداران، ‌وارد این نهاد انقلابی شد و با شیفتگی خاصی که به امام امت داشت به عنوان‌ یکی‌ از یازده نفر از محافظین‌ خاص‌ حضرت‌ امام رحمه‌‌اللّه‌علیه در جماران‌ افتخار خدمت‌ پیدا کرد‌.
مدّتی‌ را به عنوان‌ فرماندۀ سپاه‌ در فیروزآباد مشغول خدمت بود. در طول این دوران از حوزه و تحصیل علوم حوزوی غافل نبود و در سال‌ ۱۳۶۱ موفق شد به دست‌ حضرت‌ آیت‌اللّه‌ نجابت‌ رحمه‌‌اللّه‌علیه ملبّس به لباس‌ شریف‌ روحانیت‌‌ گردد.
شهید موسوی ری شهری همزمان‌ با حضور در کلاس‌های درس‌ حوزه،‌ به طور فعال‌ در جبهه‌‌های حق‌ علیه‌ باطل‌ حضور داشت و به عنوان فرماندۀ گردان،‌ نمادی از یک روحانی عالمِ عامل و حاضر در صحنه بود.

در اکثر عملیات‌های ‌ جنوب‌ و غرب‌ کشور حضوری فعال ‌داشت‌ و در دو مرحله‌ مجروح‌ و جانباز گردید؛ اما‌ آتش‌ عشقِ وصال‌ در دل‌ او هیچگاه‌ سرد نگردید تا اینکه در روزهای‌ پایانیِ‌ جنگ‌ در خرداد سال‌ ۱۳۶۷ در منطقۀ شلمچه‌ در عملیات‌ «بیت‌المقدس‌۷» به‌ محبوب‌ خویش‌ رسید و به‌ خیل‌ شهیدان پیوست‌.

سید جلال موسوی ری شهری

سخنان یکی از دوستان درباره شهید سید جلیل موسوی ری شهری

«اوایل‌ جنگ‌ که‌ صحبت‌ از جبهه‌ و شهادت‌ می‌شد سید را دیدم‌. به‌ او گفتم‌ آیا دوست‌ داری‌‌ شهید شوی‌؟ سید در جواب‌ گفت‌: بله‌،

اما حضرت‌ آقا (آیت‌اللّه نجابت) فرموده‌اند: از خداوند نخواه‌ که‌ شهید شوی‌ تا‌ بتوانی‌ بیشتر به‌ اسلام‌ و مسلمین‌ خدمت‌ کنی‌. بعد از چند سال‌ که‌ از این‌ واقعه‌ گذشت‌ وقتی‌ که‌ سید مجروح‌ شده‌ بود دیداری‌ با او داشتم‌ و احوال‌ او را پرسیدم‌، گفت: می‌دانم‌ رفتنی‌ هستم‌ و شهید می‌شوم‌. طولی‌ نکشید که‌ چنین‌ شد و به‌ دیدار حق‌ شتافت‌

نقل شده توسط دوستی در مورد شهید سید جلیل موسوی ری شهری

سید یک‌ روز برای‌ کمک در ساخت کتابخانه‌ به‌ منزل‌ ما آمده‌ بود. وقتی‌ لباس‌هایش‌ را در آورد دیدم‌ عبایش‌ پوسیده‌ و چند جای‌ آن‌ نخ‌نما شده است‌.

ایشان آن‌قدر مناعت‌ طبع‌ داشت‌ که هرچه‌ به‌ او اصرار کردم‌ که‌ یک‌ عبای‌ اضافی‌ موجود است‌ و آن‌ را به‌ شما بدهم‌،‌ قبول‌ نکرد و ‌گفت‌ من‌ عبا لازم‌ ندارم‌

سید جلال موسوی ری شهری و جمعی از دوستان
سخنان دوستی در مورد شهید سید جلیل موسوی ری شهری

در آخرین‌ مرحله‌ که‌ ایشان‌ عازم‌ جبهه‌ بود، برای‌ خداحافظی‌ خدمت‌ مرحوم‌ حضرت‌ آیت‌اللّه نجابت‌ رسید. هر دفعه‌ که‌ از ایشان‌ اذن‌ می‌گرفت‌ حضرت‌ آقا به‌ ایشان‌ اجازه‌ می‌دادند، اما در این‌ سفر آخر آقا اجازه‌ ندادند و فرمودند جبهه‌ می‌روی‌ و شهید می‌شوی‌. مرحوم‌ سید اصرار زیاد کرد تا نهایتاً رضایت‌ آیت‌اللّه نجابت‌ را جلب‌ کرد و به‌ جبهه‌ رفت‌. اما همان‌ شد که‌ حضرت‌ آقا فرموده‌ بودند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا