شهید وحیدرضا کمالی سروستانی
زندگینامه شهید وحیدرضا کمالی سروستانی
شهید وحیدرضا کمالی سروستانی در واپسین روزهای فصل زمستان به تاریخ ۱۳۴۴/۱۲/۲۲، در حالیکه طبیعت مهیّای پوشیدن لباس سفیدِ بهاری بود، کودکی منوّر به نور الهی به دنیا آمد.
خانهای که معطّر به بوی خوش نماز، قرآن و مناجاتِ پدر و مادری متّقی بود، بستری مناسب برای رشد و پرورش وحید رضا شد.
ذهن مستعد و خدابین وحید رضا از کودکی بیدرنگ جستجوگر نوری بود که تصویری واقعی از خالق و آفریدگارش برای او روشن نماید. او در عمل مصداق این بیان بود که:
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی دنبال نمود و مدّتی را نیز به تحصیل علوم حوزوی روی آورد.
آشنایی وحید رضا با عالمان انقلابی شهر از جمله حضرات آیتاللّه سید علی محمد دستغیب و آیتاللّه سید علی اصغر دستغیب، چشم او را به دریای بیکران معارف الهی باز نمود و تا آخرین لحظات حیات، دست از این ارادت برنداشت.
ابتدای شهریور سال ۱۳۶۱ اوّلین توفیق وحید رضا در ورود به فضای معنوی جبههها بود. وی تا روز شهادت بیش از دوازده بار به جبهه اعزام شد.
حضور در تیپ المهدی، لشکر ۷ ولیّعصر و لشکر ۱۹ فجر، در جبهه-های جنوب و غرب (ارومیه، مهاباد، جوانرود) و مأموریت در کمیتۀ بهداشت و درمانِ جهاد فارسِ مستقر در آبادان، گوشهای از حضور ایثارگرانۀ این رادمرد الهی بود.
این امدادگر فداکار، در پشت جبهه نیز از حرکت الهی خود غافل نبود و با فعالیت در گروه مقاومت «سلمان فارسی» در مسجد امام حسین علیهالسلام، فعالیت در هلال احمر، فعالیت در شورای محله و نیز فعالیت در بسیج ناحیۀ یک و مسجد امام حسن علیهالسلام منشأ خیر و برکت برای خود و مؤمنین بود.
کسب مقام سوم در دو میدانی آموزشگاههای استان فارس در سال ۱۳۶۰ از جمله توفیقاتِ ورزشی او بود.
خصوصیات اخلاقیِ وحید رضا، که در رفتارِ همراه با تبسّم شیرین او ظهوری دلنشین داشت، بهترین میزبان بزم دوستان و اهل خانواده بود.
چهرهای آرام و شاداب همراه با سکوت، تنها سپری بود که در برخوردهای منفی بر روی خود میکشید. اگر موقعی برخورد نامناسبی با او میشد، فقط لحظاتی از جمعیت دور شده و با نماز و انس با معبود خود، کدورت دل را با نور الهی پاک میکرد.
شهید وحیدرضا کمالی سروستانی آشنای بچههای محله، کوچه، مسجد و خیابان بود و با حرارت خاص خود گرمابخش دل همه بود. وی هروقت فرصتی مناسب پیدا میکرد به خانوادۀ شهدا سر میزد. در شهر، در رختخواب نمیخوابید و همیشه جسم و روحش را با فضای جبهه صفا میداد.
شهید کمالی سروستانی از پرداختن به سخنهای بیهوده خودداری میکرد و در گفتار خود غالباً به روایات ائمۀ معصومین تمسّک میجست.
احترام بزرگان را بهخوبی رعایت میکرد، همچنین در مقابل کوچکترها همانند پدری مهربان بود و با اخلاق خوب خود، جوانان را به سمت خدا هدایت میکرد.
نظم و هماهنگی را سرلوحۀ برنامههایش قرار داده بود و از وقت خود تمام بهره را میبرد و عمر را بیهوده تلف نمیکرد.
برنامۀ خودسازی داشت؛ روزهای دوشنبه و پنجشنبه را روزه میگرفت و نماز شب، انس خلوتِ شبهای او بود.
وحیدِ پرجنبوجوش، در خلوت در تفکّر فرو میرفت و بیاختیار اشک میریخت و در امید وصالی که انتظارش را میکشید عاشقانه میسوخت و شاید چنین نجوایی میکرد:
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
کیست آن گوش که او میشنود آوازم
یا کدام است سخن میکند اندر دهنم
زمان شهادت شهید وحیدرضا کمالی سروستانی
شهید وحید رضا کمالی سروستانی که مشتاقِ شهادت بود، حاضر نبود با گردانهای پشتیبانی همراه شود و با ایثار و فداکاری در میدان رزم زبانزد همگان بود. در پست امداد، مجروحان و شهدا را به اورژانس میآورد، ساعتی دیگر مشغول پانسمان مجروحان بود و در جایی دیگر در تخلیۀ اُسرا خدمت میکرد.
تاریخ ۱۳۶۵/۰۱/۲۵ مطابق با چهارم شعبان ۱۴۰۶ قمری، روز میلاد با سعادت حضرت ابالفضلالعباس علیهالسلام و شب تولّد امام سجاد علیهالسلام، ساعت ۷:۳۰ شب بعد از نماز مغرب و عشا، انتظار وحید رضا به پایان رسید و سفیر الهی بوسهای رنگین نثار جبین منوّر او ساخت و به دیدار معشوق شتافت.
بیانات حضرت آیتاللّه سید علی اصغر دستغیب در مجلس گرامیداشت شهید وحیدرضا کمالی سروستانی
«وحید رضای ما، روز ولادت امام حسین شهادتش بود و روز تولّد امام زمان، مجلس یادبودش.
خدایا! این دستهگل خوشبو و زیبا، با قلبی پرعاطفه و محبّت و عشق به خدا تقدیم راهتان شد.».
سخنان شهید وحیدرضا کمالی سروستانی به همسر گرامیشان قبل از شهادت وی
بیایید نماز بخوانیم شاید شهید شدیم… همرزمش گفت که من دیدم سیبی در دستش است… سیب تداعی شد برای من یاد حسین. در روایت داریم که اگر کسی اهل معنی باشد، در حرم امام حسین بوی سیب استشمام میکند.
از تربت امام حسین بوی سیب به مشام میرسد. همرزمش سپس میگوید: دیگر نفهمیدم چه شد!
این تداعی میکند نمازِ عصر امام حسین را که با خون وضو گرفت. شهید عزیز ما هم همینطور بوده؛ قیامش، رکوعش، و سجودش تجسّم یاد حسین علیهالسلام بوده است…
در جبهه، یاران و دوستانش به او میگفتند «عارف». واقعاً هر نعمت خدا قطرهایست از این اقیانوس و بهطور قطع شهید وحید رضا کمالی در این بحر مستغرق و شناور بود و حق داشتند که دوستانش به او می گفتند عارف!
امید که بتوانیم ادامهدهندۀ حقیقی راه شهیدان باشیم».