شهدا

شهید محمد کریم نامی

زندگی نامه شهید محمد کریم نامی

شهید محمد کریم نامی، فرزند عباس متولّد ۱۳۴۲/۵/۲۶ در شیراز. شهادت ۱۳۶۱/۱/۶ در عملیات فتح‌المبین بر اثر اصابت ترکش

 

خوشتر آن باشد که سرّ دلبران
گفته آید در حدیث دیگران

 

بیانات حضرت آیت‌اللّه ‌سید علی محمد دستغیب در دیدار از خانوادۀ شهید محمد‌کریم نامی

خدا رحمت کند آقای محمد کریم نامی را، اوایل انقلاب تقریباً ۱۵ سال داشت و در دبیرستان سلمان فارسی مشغول به تحصیل بود.

مراسم تشییع جنازۀ یکی از شهدای انقلاب بود. کریم آقا چند سؤال راجع به وجود خداوند و شبهاتی که مطرح می‌شد پرسید و من با دو سه کلمه جوابش رو دادم.

ظهر آن روز او را در مسجد دیدم و از آن‌پس مداوم رفت‌وآمد داشت. در همین ایّام دیپلم گرفت و تقریباً ۱۵-۱۶ سال داشت که وارد سپاه پاسداران و پس از مدّتی محافظ ما شد.

کریم آقا خوابی دیده بود به این تعبیر که شهید می‌شود و از آن زمان در سفرهایی که با هم به جبهه می‌رفتیم می‌دیدم که در بین بسیجی‌ها می‌رفت و از اوّل دعای کمیل تا آخر آورکتش رو می‌انداخت روی سرش و گریه می‌کرد و اونقدر اشک می‌ریخت که چشم‌هاش مثل خون می‌شد و از خدا شهادت را می‌خواست و درخواست شهادت ذکر کریم آقای نامی بود. خدا رحمتش کند.»

سخنان مادر شهید محمد کریم نامی

«راضی به جبهه رفتن او نبودم، ولی بالاخره منو راضی کرد و خودم در گوشش دعا خوندم و سرش را بوسیدم و رفت. طولی نکشید که خبر شهادت او را آوردند. تا اندازه‌ای متأثر بودم ولی حدود سی چهل روز که گذشت یک شب خوابی دیدم؛ مجلس خیلی مفصلی بود، کریم را آوردند و بالای مجلس نشاندند و یک ردای بزرگی به او پوشاندند و تاجی بر سرش گذاشتند

سخنان پدرشهید محمد کریم نامی

«یک شب داشت نماز شب می خواند. در حال نماز شب فکر کردم خوابش برده، یک پتو انداختم روی او ولی بلند شد و متوجّه شدم مشغول نماز هست. شخص باید خودش راه را پیدا کند و البتّه خدا چقدر نظر لطف در حق او و ما کرده بود. این حالات کریم از زمانی بود که با حضرت آیت‌اللّه سید علی محمد دستغیب آشنا شد و من همه را از برکت وجود ایشان می‌بینم و از خدا می‌خواهم به حق پنج تن سایۀ ایشان را بر سر ما حفظ کند.»

وصیت‌نامۀ شهید محمد کریم نامی

بسم اللّه الرحمن الرحیم
«رِجَالٌ‌ لاَ تُلْهِیهِمْ‌ تِجَارَهٌ وَ لاَ بَیْعٌ‌ عَنْ‌ ذِکْرِ اللَّهِ‌ وَ إِقَامِ‌ الصَّلاَهِ وَ إِیتَاءِ الزَّکَاهِ یَخَافُونَ‌ یَوْماً تَتَقَلَّبُ‌ فِیهِ‌ الْقُلُوبُ‌ وَ الْأَبْصَارُ » (نور/۳۷)
مردانی که هیچ تجارت و خرید و فروشی آنها را از یاد خدا و نماز و دادن زکات به فراموشی نمی اندازد. از روزی می ترسند که در آن دل‌ها و دیدگان دگرگون می‌شود.»
این آیه از قرآن را استاد و راهنمای گرامی و پدر مهربان من جناب آقای آیت‌اللّه سید علی محمد دستغیب به عنوان درسی از کتاب خدا به من هدیه فرمودند.

پس از تشکر از حضورشان از خدا سلامت ایشان را خواستارم و از دیگر برادران می‌خواهم که از این استاد گرامی استفاده و حفاظت بیشتری کنند. اینجانب که نتوانستم شاگرد خوبی برای ایشان باشم ولی از خدا می خواهم که به دیگر برادران این توفیق را بدهد.

 

بارالها هر چه خواهی آن کنم

خویشتن را دررهت قربان کنم

خدایا تو شاهد باش که به جبهه می روم که رضای تو را بیابم. به جبهه می روم که با حسین بن علی علیهم السلام و امام عصرمان مهدی موعود عجل‌اللّه‌فرجه ملاقات کنم و از آن‌ها شفاعت بطلبم و به واسطۀ آن‌ها تو را راضی کنم.

خدایا یاریم کن که کبر و غرور و مال و ثروت و زن و فرزند مرا فریب ندهد و در این دم آخر اسیرم نسازد. هم اکنون که این وصیت‌نامه را می نویسم فشار وسواس شیطانی بر دوشم و ارشاد منادیان حق بر آن دوشم با هم در ستیزند.

خدایا یاریم کن تا به سوی تو بیایم و با تو بیایم و برای رضای تو بیایم. خدایا می دانم که ممکن است پدر یا مادرم از رفتن من به جبهه ناراضی باشند ولی با این حال دو بار اسم من در قرعه کشی آمده و من نیز دیگر طاقت ندارم که با خود و در راه عقیدۀ خود با معتقدات خودم در ستیز باشم.

خدایا گناهان مرا ببخش و پدر و مادرم را از من راضی کن. تمام آن‌ها که بر گردن من حق دارند حقشان را بر من حلال بفرما.
پدر و مادر عزیز! من نتوانستم فرزندی باشم که می‌خواستید و اصلاً فرزند خوبی نبودم، امیدوارم که مرا ببخشید و حلالم کنید. از تمام فامیل حلال‌بودی بطلبید و اگر کسی از من قرضی دارد چون یادم نیست به او بپردازید و مدّت یک سال هم نماز و روزه برای من بخرید.

اگر می توانید صبر داشته و از گریه کردن بر جنازۀ من خودداری کنید و به جای آن بر جسد پاره‌پارۀ حسین بن علی علیهماالسلام گریه کنید و از او شفاعت مرا بخواهید.

از استاد عزیزم آیت‌اللّه دستغیب می خواهم که بر جسد من منّت گزارده، نماز بخوانند و سپس مرا در قبر تلقین دهند. امیدوارم که پدر و مادر من این بندۀ ضعیف و ذلیل خدا را به حسین بن علی علیهما‌السلام ببخشند. در پایان چند نصیحت که به تجربه بر من اثبات شده به برادران و خواهران مسلمان خود می‌گویم:

  1. اطاعت بی‌چون و چرا از فرماندۀ کل قوا خمینی، جان ما فدایش، باعث خوشبختی دنیوی و رستگاری اخروی؛ و برخورد ناجور با فرمایشات گهربارشان باعث ناراحتی و عذاب خدایی می باشد.
  2. دعای کمیل و ندبه و نماز شب و زیارت عاشورا را ترک نکنید تا رستگار شوید.
  3. از وجود استادهای پاک و معظم چون امام خمینی و آیت‌اللّه سید علی محمد دستغیب و حجت‌الاسلام خامنه‌ای و رفسنجانی و … کمال استفاده را نموده و راه شهدا را با روشنایی ایشان ادامه دهید…
    محمد کریم نامی، بندۀ ناچیز و برادر شما ۱۳۶۱/۶/۳۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا