شهید محمد جواد صالحی جوان
زندگی نامه شهید محمد جواد صالحی جوان
دومین شهید بیتِ شریف ایثار و شهادت، شهید محمد جواد صالحی جوان در سال ۱۳۴۳ به دنیا آمد. تربیت شهید محمد جواد صالحی جوان جوان در دامان مادری حسینی بود که بخشی از توفیقِ بزرگ زندگی او محسوب میشود؛ مادری که امیدوار است با تقدیم جوانانی صالح به محضر اربابش حضرت اباعبداللّهالحسین علیهالسلام همنشین حضرت زینب سلاماللّهعلیها باشد و در این طلب کوشید تا روسفیدِ آن حضرت شد.
شهید محمد جواد صالحی جوان جوان با داشتن دوست و برادری صبور مثل شهید حمیدرضا صالحی جوان ، علاوه بر داشتن تمام خصوصیات برادرش، از روحیهای شاد برخوردار بود.
خط زیبای شهید محمد جواد صالحی جوان جوان تراوش لطافت درونیِ او بود که در قلمش جاری میشد و این هنر، زبان حقی بود که در مواقع مختلف با نوشتن پلاکاردها و تراکتهای قبل و بعد از انقلاب آثار خیری را برای او بهجا گذاشت و پس از ۳۶ سال هنوز خط زیبای او بر روی تابلوی حوزۀ علمیۀ شهید نجابت موجود است و این نشانیست از محبوبترین مکان اُنس این عاشق الهی.
شهید محمد جواد صالحی جوان جوان در یادگیری مفاهیم قرآن و دروس حوزوی استعداد عجیبی داشت و شاهد گفتارش معمولاً آیات و مفاهیم قرآنی بود.
انس با قرآن چنان در او ریشه داشت که در مواقع شادی و گرفتگی، با این کتاب الهی انس میگرفت و بسیار ختم قرآن میکرد.
یک روحانیِ دوست داشتنی و با اخلاق حسنه، مهربان و مقیّد به انجام واجبات و ترک محرّمات بود.
سخنان یکی از شاگردان شهید محمد جواد صالحی جوان
«در پایان درسِ روز اوّل از وی تشکر کردم. ایشان با من برخورد کرد و گفت: بنده برای رضای خداوند تبارک و تعالی به شما درس میدهم و شما هم برای رضایت خداوند متعال باید درس بخوانی.»
و واقعاً همینطور بود، زیرا که تعالیم حضرت استاد در جانش اثر کرده بود.
در تکریم و اطاعت از حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت رحمهاللّهعلیه واقعاً نمونه بود و کاملاً دریافته بود که ایشان ولیّ خاص خداوند متعال و از بزرگان اهلِ معرفت است. ماهها میشد که شبانهروز در حوزۀ علمیه بهسر میبرد و از حوزه خارج نمیشد مگر برای ضرورت.
به دستور مرحوم آقا، شهید محمد جواد صالحی جوان امامِ جماعت مسجدی در شاهزاده قاسم شد و به توصیۀ ایشان بعد از نماز سخنرانی میکرد، لذا سخت مقیّد بود که اقامۀ نماز جماعت در آن مسجد ترک نشود.
گاهی اوقات به دلیل نداشتن پول کرایه، همۀ مسیر قصردشت (حوزۀ علمیه) تا خیابان شاهزاده قاسم را که مسیر طولانیای بود پیاده به مسجد میرفت تا امتثال امر استاد کرده باشد.
غلام همت دُردیکشان یکرنگم
نه آن گروه که ازرق لباس و دل سیهاند
سخنان یکی از دوستان شهید محمد جواد صالحی جوان
«حضرت آقا به من فرمودند: با آقای صالحی رفاقت کن؛ مؤمن است».
سلوک شهید محمد جواد صالحی جوان بر این بود که از غیر خدا طلب نکند. در درس، سعی و کوشش زیادی داشت بهطوری که تمام دروس را حفظ میکرد. از دعوت به خود گریزان بود و از مُریدپروری پرهیز داشت و شاید یکی از دلایل شوخطبعی ایشان همین بود.
شهید محمد جواد صالحی جوان در کار ساختمان حوزۀ علمیه، سختترین کارها را به عهده میگرفت و در تهیۀ مصالح بنّایی به اندازۀ چهار نفر کار میکرد.
غالباً شهریۀ خود را خرج طلّاب میکرد و در کارها استقامت عجیبی داشت و اموری که به وی سپرده شده بود را به احسن وجه به اتمام میرساند. در مقابل حرف زور تاب نمیآورد و اگر خیری به دوستی میرساند همّش بر آن بود که مخفی باشد.
جُنبوجوشِ فوقالعادۀ شهید محمد جواد صالحی جوان چنان بود که معمولاً آرام و قرار نداشت. اما این جسم بیقرار هرچه به قرار اصلی نزدیکتر میشد در عین حال عطش، سکوت و آرامش بیشتری میگرفت و در چند ماه قبل از شهادت این حالت بهوضوح قابل درک بود.
خیلی آرام و ساکت شده بود. کمتر صحبت میکرد گویا ندای
«یا أیّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّه اِرجِعی اِلی رَبِّکِ راضِیهً مَرضِیّه»
را به گوش جان شنیده بود. درد فراق برادر را، که سالها جسم و روحش را ملول کرده بود با حضور بیوقفه در جبهه التیام میداد و انتظار «فَادخُلِی» میکشید تا اذنِ دخول بگیرد و باقی شود و جاودانه؛ لذا محکم و استوار در جبههها حضور پیدا میکرد و علاوهبر تبلیغ دین، رزمندهای شایسته بود.
زمان شهادت شهید محمد جواد صالحی جوان
شهید محمد جواد صالحی جوان سرانجام در نهم رمضان سال ۱۳۶۵، در غرب کشور در حملهای از جانب دشمن به وصال محبوب رسید و جسم شریفش در خاکهای جبهه به ودیعه گذاشته شد و پس از سالها انتظار، دستان مادر، یوسف خود را به دامن کشید و در کنار برادر شهیدش به خاک سپرده شد.