شهدا

شهید عبدالحمید اکرمی

زندگی نامه شهید عبدالحمید اکرمی

شهید عبدالحمید اکرمی در سال‌ ۱۳۴۰ در شیراز متولّد شد. تربیت این فرزند در خانواده‌ای معتقد به شرع مقدس و آشنای به معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام بود تا باعث شود عبدالحمید مستعد رشدی الهی شده و سیری سریع در کمترین زمان را دنبال کند.
نماز را به عنوان ستون دین و اساس تعالیِ هر انسانی در کودکی فرا‌گرفت و از همان زمان در ‌انجام نماز مقیّد بود.

شوقی که از برکت این راز و نیاز الهی، درون روحِ جوان او ایجاد شده بود شهید عبدالحمید اکرمی را در سن سیزده‌ سالگی‌ به‌ خواندن‌ نماز شب‌ واداشت، علاوه‌بر آن‌که هر دوشنبه‌ و پنجشنبه‌ را روزه‌ می‌گرفت‌ و این روح عبادی را سرمایه و توشۀ راهی برای آینده قرار داد.
نوجوانیِ شهید عبدالحمید اکرمی که همراه با دوران استبداد ستم‌شاهی همراه بود با مراقبه و تقوای الهی سپری شد و اطرافیان را هم در این مسیر یار و یاور بود، طوری که از روشن شدن تلویزیون به خاطر پخش برنامه‌های مبتذل پرهیز داشت و همه‌ را به این خطر متوجه می‌ساخت.
از سن ده‌ سالگی‌ در مسجد «آقاباباخان»‌ با دوستانی همراه شد که تا آخرین لحظات زندگی، خود را مدیون رفاقت‌شان می‌دانست.
آشنایی با محمد تقی و حسنعلی گل‌آرایش نه یک دوستی که ورود به ضیوف الرحمانی بود که هر ساعت سفره‌ای را برایش می‌گستراند. آشنایی با حاج محمد رضا گل‌آرایش رحمهاللّه‌علیه و منش عارفانۀ او چنان او را شیفتۀ سلوک مردان الهی کرد که زیرکانه در پی منبع منیع و فیاض آن صبوری کرد.
شهید عبدالحمید اکرمی در دوران مبارزات انقلابی مردم در سال ۵۷ با حضور در جلسات‌ و تظاهرات‌ مردمی فعالیت‌ چشمگیری داشت ‌و با این‌که هفده‌ سال بیشتر نداشت، برای‌ بیداری‌ مردم،‌ همراه‌ با برادران‌ مسجدی به‌ روستاهای‌ اطراف‌ شیراز می‌رفت‌.
دوران‌ سربازی‌ را در سپاه‌ پاسداران گذراند و این، فرصت مغتنمی برای حضور در جبهه‌ها و همراهی با رزمندگان بود.
با قبولی در‌ دانشگاه،‌‌ تحصیلات‌ خود را تا فوق ‌دیپلم‌ ادامه‌ داد ولی‌ نیاز به حضور در جبهه‌ او را از ادامۀ تحصیلات ‌دانشگاه‌ بازداشت.
همان‌طور که رزمنده‌ای سخت‌کوش بود، به عنوان ‌مربّیِ‌ عقیدتی‌ سیاسی‌ سپاه‌ نیز فعالیت فرهنگی خود را شروع کرد.
خورشید بخت عبدالحمید رو به طلوع بود و طلبِ این جوانِ سخت‌کوش در رسیدن به مطلوب والای خود در یکی‌ از روز‌های‌ تابستان‌ به‌خیر رقم ‌خورد.
شهید اکرمی‌ به‌ همراه‌ شهید محمد تقی گل‌آرایش‌ برای دیدار با حضرت آیت‌اللّه شیخ حسنعلی نجابت رحمهاللّه‌علیه همراه با جمعی از طلّاب‌ به ‌باغ‌ حجت‌الاسلام‌والمسلمین ‌مشکین‌فام‌ رفته بودند. هنگامی‌ که‌ مرحوم‌ حاج‌ محمد رضا گل‌آرایش‌ در محضر آیت‌اللّه نجابت مشغول‌ صحبت‌ بودند، شهید عبدالحمید اکرمی که‌ جوانی‌ بیش‌ نبود جهت‌ عرضی ‌خدمت‌ مرحوم‌ گل‌آرایش‌ می‌رسد، حضرت‌ آیت‌اللّه نجابت با دیدن او رو به‌ مرحوم‌ گل‌آرایش‌ کرده‌ و می‌فرمایند:
«بیشتر مواظب‌ این‌ جوان‌ باشید، پسر خوب‌ و خوش‌جنس‌ و مستعدّی‌ است».

مقام امن و میِ بی‌غش و رفیق شفیق
گرت مدام میسّر شود زهی توفیق
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق

این‌ سخن‌ پیش‌ شهید گل‌آرایش‌ محفوظ‌ می‌ماند. بعد از مدّتی‌ مرحوم‌ گل‌آرایش‌ حکایت آن‌ روز را برای‌ شهید اکرمی‌ تعریف‌ کرده و ایشان‌ را در رفتن‌ به حوزۀ‌ علمیه‌ ترغیب‌ می‌کند. عبدالحمید اکرمی همراه ‌مرحوم‌ گل‌آرایش‌‌ وارد حوزه‌ می‌شود و دروس‌ حوزوی‌ را شروع‌ می‌کند.
پس‌ از مدّتی‌ مرحوم‌ گل‌آرایش‌‌ برای دیدار با حضرت‌ آیت‌اللّه نجابت به‌ حوزۀ علمیۀ‌ شهید محمد حسین‌ نجابت‌ می‌آید که حضرت‌ آقا به‌ ایشان‌ می‌فرمایند:
«این‌ دوست‌ شما متعبّدترین‌ و متهجّدترین‌ فرد حوزه‌ شده؛‌ هر شب‌ که‌ برای‌ نماز شب‌ و تهجّد بلند می‌شوم‌، او زودتر از من‌ بیدار است‌ و یک‌ ساعت‌ قبل‌ از همه‌ بیدار است‌ و خیلی‌ ترقّی‌ کرده‌ است‌».
شهید عبدالحمید اکرمی همزمان با حضور در مجلس درس حوزۀ علمیه، از خدمت در سپاه‌ پاسداران نیز‌ دست‌ برنداشت‌.
حضور مداوم ایشان در جبهه‌های جنگ چنان بود که یکی از دوستان‌ نقل‌ می‌کند: «حدود دو ماه‌ بود که‌ مرخصی‌ نرفته‌ بود و‌ ‌گفت‌: دلم‌ برای‌ خانواده‌ تنگ‌ شده،‌ می‌خواهم‌ به‌ شیراز بروم‌.

پس از گرفتن مرخصی برای تهیۀ‌ بلیط‌ آمدیم. ناگهان‌ خیابان‌ شلوغ‌ شد و ماشین‌های‌ آمبولانس،‌ مجروحین‌ را به‌ این‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ می‌بُردند. ناگهان متوجّه شدم که عبدالحمید ناپدید شد.

پس از مدّتی‌ او را در حال کمک‌ کردن‌ به‌ مجروحان‌ دیدم. وقتی که حمل مجروحان تمام شد،‌ گفت‌: الان‌ موقع‌ رفتن‌ نیست‌ و به‌ حضور ما نیاز است و از مرخصی‌ صرف‌نظر کرد و به‌ جبهه‌ بازگشت.»

زمان شهادت شهید عبدالحمید اکرمی

سرانجام، تاریخ‌ ۱۹/۱۰/۱۳۶۵ همزمان با عملیات‌ کربلای‌ ۴، وعدۀ دیدار این عبد صالح خدا بود.
جوانی که بی‌صبرانه وصالِ یار را با سوز و گداز و تهجّد و شب‌زنده‌داری از خدا خواسته بود، سرانجام در این عملیات در خاک شلمچه،‌ با رسیدن به‌ درجۀ‌ رفیع‌ شهادت‌ به کمال ترقّی خود که سال‌ها قبل حضرت آیت‌اللّه نجابت رحمهاللّه‌علیه خبر داده بود، رسید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا