شهید عبداللّه تاجدانی
زندگی نامه شهید عبدالله تاجدانی
شهید عبداللّه تاجدانی در تاریخ ۲۲/۱۲/۴۳ در شیراز و در یک خانوادۀ ساده و مذهبی متولّد شد. او قبل از شهادت در کلاس سوم تجربی تحصیل میکرد.
وی از زمان تشکیل گروههای مقاومت، در گروه مقاومت شهید شفاف بود، سپس به مسجد امتیاز رفت و در نهایت به گروه مقاومت مسجد آتشیها پیوست و این بهخاطر علاقه ای بود که به آیتاللّه سید علی محمد دستغیب و دیگر بچه های آن مسجد داشت. او فعالیتهای خود را ادامه داد تا روزی که بخواهد به جبهه اعزام شود.
شهید عبداللّه تاجدانی در سنگر مدرسه فعالیت مستمر داشت و راجع به مسائل اسلامی دوستانش را ارشاد می نمود. در زنگهای تفریح به سر کلاس دوستانش می رفت و سلام و سلامتی و دیدار میکرد. از خصوصیات بارز آن شهید این بود که اخلاق خوب و خندۀ بر لبانش را هیچکس از یاد نمیبرد. روزیکه عبداللّه از بسیجِ سپاه به جبهه اعزام میشد، یکی از دوستان به او گفته بود که شهید میشوی؟ و او در جواب گفته بود بلی! سپس دوستش میگوید که شفاعت مرا مینمایی؟ و عبداللّه با خنده جواب میدهد بلی! و این بیانگر آگاهی وی از شهادت خودش است.
سخنان مادر شهید عبدالله تاجدانی
«در عرض دو سالی که جنگ شروع شده بود، همیشه برای رفتن به جبهه بیتابی میکرد و میگفت همۀ دوستان من رفتند، اجازه بده من هم برم.
تا اینکه یک روز به نماز جمعه رفته بودم. در آنجا امام جمعه گفتند که هرکس مانع رفتن فرزندش به جبهه شود پیش خدا و رسول خدا مسئول است.
از نماز جمعه که برگشتیم عبداللّه هم آمده بود. به پدرش گفتم که امام جمعه چه گفته است. آن روز مثل این بود که تمام دنیا را به وی داده بودند. از حرفهایی که من زدم بیاندازه خوشحال شد و به آرزوی دیرینهاش رسید.
اجازه را گرفت و پرواز کرد و رفت آنجایی که حسین مظلوم علیهالسلام رفت. از خاطرههایی که به یادم مانده اینکه او اصلاً به فکر مادیات و بهخصوص لباس نبود.
هر موقعی که میگفتم بیا تا برایت لباس تهیه کنم، میگفت: مادر اگر برای من دلسوزی داری این پول را هم از خودم بگیر و برای هر کس میشناسی احتاج دارد لباس تهیه کن. و همچنین پول هم نمیگرفت و میگفت پول غم انگیز است.
شهید عبداللّه تاجدانی دارای سه خواهر است که دائم به آنها گوشزد میکرد تا از بزرگترین زن عالم بشریت، حضرت فاطمۀ زهرا سلاماللّهعلیها سرمشق بگیرید و جا پای او بگذارید و با حجاب کامل رفت و آمد کنید.
او دائم توصیه میکرد که از مستمندان دستگیری کنید. یک روز که برای بدرقۀ رفقایش که به جبهه میرفتند به بسیج آمده بود با حالتی غمگین، در حالی که مثل باران اشک میریخت، برمیگشت و خوب میدانیم که اشک او به این خاطر بود که نمیتوانست به جبهه برود.»
وصیتنامۀ شهید عبداللّه تاجدانی
«بسم اللّه الرحمن الرحیم
به نام خدایی که جان و مال مؤمنین را به بهای بهشت میخرد و کسی را که مانند سدّ استوار در برابر دشمنانش میایستد دوست دارد. و به نام آن کسی که دلهای مؤمنان از شنیدن نامش خاشع میشود.
قرآن قسم میخورد به عصر و زمان که انسانها همیشه در زیانند مگر آنان که ایمان به خدا و روز معاد آورند و در راه خدا جهاد کنند و یکدیگر را به حق و صبر توصیه کنند.
و من، این بندۀ حقیر خدا، شما را به صبر در راه خدا و همچنین ذکر خدا توصیه میکنم، که ذکر خدا گوشهای سنگین را شنوا، چشمهای کور را بینا و دلهای سرسخت را تسلیم میکند.
ای امّت مسلمان! هیچگاه اطاعت از امام را که حق است فراموش نکنید، که ایران نوری شده است در میان ظلمات جهان و رحمات الهی بر سر امّت بهواسطۀ اطاعت از امام نازل میگردد.
بدانید که اطاعت از خاندان رسول اکرم صلیاللّهعلیهوآله و در نهایت حکومت مولی صاحبالزمان عجلاللّهفرجه موجب نزول کامل رحمت خداوند است.
دوستان و برادران! بدانید که اگر روزی آرزو داشتید از یاران امام حسین علیهالسلام بودید و با یزیدیان میجنگیدید، اینک فرزند خلف امام حسین به شما میگوید:
آیا کسی هست که اسلام را یاری کند؟
آنانکه امام خلق میدانندش
از جان و دل عاشقانه میخوانندش
بگذار که من خلاصه گویم کاین نسل
زود است هنوز تا که بشناسندش
خواهی که ذخیرۀ خداوندش دان
یا عمل اتحاد و پیوندش دان
آنان که برایش سر و جان میبازند
هر نام نهند هر چه دانندش دان
یک دلبر و یک قافلۀ دل در پشت
یک مرد و توان یک جهان اندر مشت
زین قدرت تأثیر سخن در دلها
عالم همه میگیرد به دندان انگشت
آن کس که زند لاف خدایی در پی
باید که کند ناقۀ خودخواهی هی
این ره که پر از وسوسۀ شیطانی است
جز با قدم صدق نمیگردد طی
از برادران التماس دعا را دارم و حتّی برای این بندۀ گنهکار در پیشگاه خداوند طلب مغفرت کنید.
از پدر و مادرم میخواهم که هر چند فرزند خوبی برای آنها نبودم به حرمت علی و فاطمه و به حرمت خون شهیدان ببخشند.
والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته
عبداللّه تاجدانی»
متنی دیگر از وصیتنامه شهید عبدالله تاجدانی
«بسم اللّه الرحمن الرحیم
وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا وَ إنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ (عنکبوت، ۶۹)
برادران در زمانی بود که ما در خواب غفلت بسر میبردیم. سایۀ طاغوت بر سر ما چیره بود و از یاد خدا غافل بودیم. سیدی از نسل محمد صلیاللّهعلیهوآله به فرمان امامش مهدی عجلاللّهفرجه مأمور شد که ما را بیدار کند و در این راه شهیدان دادیم که هر کدام از آنها با شهادت خود برای انقلاب خط معیّن کردند و بر اسلامی بودنش رأی دادند.
با این کار حق بزرگی را بر گردن ما گذاشتند. هر کدام از ما باید این وظیفه را انجام دهیم و زمینه را برای حکومت مهدی عجلاللّهفرجه فراهم سازیم.
برادران! میدانید که شهیدان با اهدای خونشان چه میگویند؟ آنها میگویند راه امام را پیرو باشید که سعادت دنیوی و اخروی در گرو همین اطاعت است.
برادران روزی میآید که سخت پشیمان شویم و دیگر راه برگشت نباشد. هنوز هم دیر نشده است به فکر باشید. از برادران عزیزم خواهش میکنم اگر بدی از من دیدهاند به حرمت خون شهیدان ببخشند. از پدر و مادرم تقاضای عاجزانه دارم که مرا حلال کنند، هر چند که میدانم فرزند خوبی نبودم.
والسلام، عبداللّه تاجدانی