شهید سید کمال سعادت
زندگی نامه شهید سید کمال سعادت
شهید سید کمال سعادت بهار سال ۱۳۴۲ شکوفا به گلی از بوستان سیادت بود. اوّل اردیبهشت بود که چهارمین فرزند خانواده متولّد گردید. او را کمال نام نهادند تا به یاری خدا روزی به کمال الهی برسد.
در راه حرکت و تعالی سید کمال سعادت، نعمت پدری زحمتکش و عاشق اهلبیت علیهم السلام بیتأثیر نبود. تربیتی بر پایۀ صداقت، خدا ترسی و کسب روزی حلال؛ همۀ این نعمات الهی با عشق به اهلبیت
علیهم السلام، اکسیری در او شکل داد که توفیق تقدیم دو شهید به راه جدّ شریفش را پیدا کند.
مشغلۀ کاری اجازۀ حضور او در مجالس مختلف را نمیداد اما وی با چشمی خدابین حقیقت را رصد میکرد.
مرحوم سید اصغر به فرزندش میگوید: بابا کجا رفتوآمد داری؟ فرزند میگوید: مسجد قُبا (آتشیها). با تأمل میگوید: عجب! یکی از دوستانم میگوید که این آقای دستغیب که در این مسجد نماز میخواند با همۀ روحانیون تفاوت دارد. فرزند میپرسد: چه تفاوتی؟ پدر میگوید: همکاری دارم که خیلی فقیر است. در مدرسهای سرایدار است. فرزندان زیاد، زندگی را بر او سخت کرده؛ اما میگوید همین آقای دستغیب با اینکه خودش فقیر است به من کمک میکند.
شهید سید کمال سعادت از ابتدای تحصیل تا گرفتن مدرک دیپلم با درخشش تمام تحصیلاتش را گذراند.
در شکلگیری انقلاب اسلامی همراه با دوستانی خوب از جمله شهیدان «هادی و مهدی اوجی» با سیل عظیم انقلاب همراه شد و با شرکت در جلساتِ جوانان انقلابی، خود را در پایگاه انقلاب اسلامی مسجد قُبا (آتشیها) دید.
با شروع جنگ تحمیلی، پس از گذراندن دورههای آموزش نظامی راهی جبهه شد و پس از بازگشت، به جبهۀ آبادان رفت. پس از آن برای سرکوبی اشرار به فیروزآباد رفت و با تمام شدن مأموریت آمادۀ حرکت به جبهه شد.
بیتابی شهید سید کمال سعادت در سفرهای مداوم به مناطق جنگی، حکایت از شناختی بود که وی از راه و سیر و سلوکِ خود پیدا کرده بود. او این توفیق را از همراهی با دوستان خوبی همچون مهدی و هادی اوجی که او را با استادِ راه آشنا کرده بودند میدانست و در فرصتهایی که داشت و در شهر بود، از ملاقات با دوستان مسجد قُبا (آتشیها) غافل نمیشد.
زمان شهادت شهید سید کمال سعادت
عملیات «بیتالمقدس» وعدهگاهی بود که سید کمال سالها انتظار آن را میکشید و بیقرار برای رسیدن به آن قدم میزد. سرانجام این انتظار به سر رسید و او همراه با یار دیرینۀ خود مهدی اوجی، در این عملیات دعوت حق را لیبک گفت.
چنانکه خود، راه جبهه ها را خودسازی میدانست، با آرامش آن را طی نمود و به کمالِ خودسازی رسید و در جادۀ اهواز-خرمشهر در تاریخ ۱۳۶۱/۲/۱۷ با جسمی خونین سر بر قدم علیاکبر امام حسین علیهالسلام، خاک پای دوست گشت.
سخته کمانی خوش بکش بر من بزن آن تیر خوش
ای من فدای تیر تو ای من غلام آن کمان
زخم تو در رگهای من جان است و جانافزای من
شمشیر تو برنای من حیف است ای شاه جهان