شهید سید مصطفی معزّی
زندگی نامه شهید سید مصطفی معزی
شهید سید مصطفی معزی در تاریخ ۱۳۴۷/۳/۲۴ مقارن با میلاد با سعادت حضرت ختمیمرتبت محمد مصطفی صلی اللّه علیه و آله، فضای خانۀ سیادت و روحانیت به قدوم کودکی روشن گردید که او را مصطفی نامیدند.
وجود مادری باتقوا و پرهیزکار و پدری فرهنگی و اهل علم، محیطی را برای مصطفی فراهم کرده بود که در عین پاکی و صفا، در تربیتی الهی در مسیر عشق به اهلبیتِ عصمت و طهارت علیهمالسلام رشد نماید.
هوش سرشار مصطفی از ابتدای تحصیل، او را در منظر معلم و اهل خانواده عزیزتر کرده بود.
عشق به نماز و یادگیری صحیح نماز از کودکی در مصطفی ظهور داشت و در هر شهر یا محلهای که ساکن بودند مأموم دائمی مسجد بود.
در سفری که با خانواده به مشهد مقدس رفته بودند، وقتی که در نماز جماعتِ حرم پشت سر آیتاللّه میلانی رحمهاللّهعلیه میایستد، مأمومین اعتراض میکنند که تو بچه هستی و باید عقب بایستی؛ سپس آیتاللّه میلانی از او مسائل نماز جماعت را میپرسد و سید مصطفی صحیح جواب میدهد و باعث میشود که مورد محبّت ایشان قرار بگیرد و ده تومان نیز به او هدیه میدهند.
تحصیلات را تا مدرک دیپلم دنبال نمود و در حین تحصیل در زمینۀ قرآن بارها جوایزی دریافت کرد. با شروع جنگ تحمیلی، سید مصطفی با وجود استعداد سرشار در تحصیل و امکان ورود به دانشگاه در رشتههای خوب و همچنین استعداد قرآنی، همۀ داشتههای خود را کنار گذاشت و تبدیل به شیفتگی حضرت دوست کرد، که رسیدن به آنرا نیز فقط در جبهه ها میدید. پس لباسِ رزم بر تن کرده، همچون سربازی گوش به فرمان، راهی جبههها شد.
وقتی پدر میگوید: سید مصطفی! شما میتوانی با تحصیل و ورود به دانشگاه نیز فردی مؤثر باشی. در جواب میگوید: «من احساس تکلیف میکنم و باید به جبهه بروم.» پدر هم با رضایتِ تمام به فرزندش میگوید: «اگر چنین است برو، خدانگهدارت».
زمان شهادت شهید سید مصطفی معزی
عملیات «کربلای ۵» که وعدهگاهِ عروج این عاشق لقاءاللّه بود، سید مصطفی را در حالیکه در لباس غواصی آمادۀ غوص در دریای مستی بود، مشاهده کرد.
عشق دردانه ست من غواص و دریا میکده
سر فرو بردم در آنجا تا کجا سر بر کُنم
شهید سید مصطفی معزی عاشقانه سر بر آستان حضرت دوست نهاد و رَدای سرخ شهادت را بر تن کرد اما جسم شریفش در غیبتی طولانی به یاد جدّۀ شریفش حضرت زهرا سلام اللّه علیها از چشمها غایب بود و مفقود شد.
دلِ شکستۀ مادر و پدری که یوسفِ خود را جستجو می کردند پس از چهارده سال جسم شریف او را به آغوش خانواده بازگرداند تا شاید مثل دوران کوتاه زندگی پربرکتش که آرامش خانواده بود، اینبار تشفّی دل داغدیدۀ آنها باشد.
پیکر مطهر او در دیماه ۱۳۷۸ بر روی دستان مردم و خانواده در شهر شیراز تشییع و در قطعۀ شهدا دفن گردید…
روحش شاد