شهید سید محمد تقوا
زندگی نامه شهید سید محمد تقوا
کسی که حُسن و خط دوست در نظر دارد
محقق است که او حاصل بصر دارد
شهید سید محمد تقوا جوانی پاکسیرت و نیکو صورت از سلالۀ پاک رسولاللّه صلیاللّهعلیهوآله بود. تولّد او برای مادری که عاشق و شیفتۀ اهلبیت علیهمالسلام است، عطیهای الهی بود که خداوند به پاس اشکهای او در مجلس امام حسین علیهالسلام به وی عنایت کرده بود.
نام جدّ بزرگوارش را به عنوان عصارۀ تام و تمامِ این خاندان بر او گذاشتند.
پدری زحمتکش و در عین حال دیندار، از کودکی فرزند و اهل خانه را با عشق به اهلبیت پرورش داد و زیارت حضرت علی ابن موسی الرضا علیهالسلام جزء برنامۀ زندگی او بود. سید محمد از کودکی خاطرات بازیهای کودکانه در صحن و سرای آن امام رئوف را به یاد داشت.
چهرۀ معصوم و در عین حال متبسّم و دوستداشتنی؛ سید محمد را از دیگر همسن و سالهایش متمایز میکرد، بهنحوی که هرکس یکبار هم او را میدید مجذوب وی میشد.
عشق به حضرت اباعبداللّه الحسین علیهالسلام از کودکی در او نمایان بود و ماه محرم هرجا که بود، خود را به مجالس عزاداری حضرت میرساند.
توجّه و اهتمام مادر پرهیزکار سید محمد به او، چنان بود که او را قدم به قدم راهنمایی کرد تا اینکه در اوایل نوجوانی با فضای معنوی و ملکوتی مسجد قُبا (آتشیها) آشنا شد.
جذبۀ معنویِ آن مکان که معطّر به بوی شهادت بود، همراه با وجود سرشار از صدق و صفای حضرت آیت اللّه سید علی محمد دستغیب مُدّظِلّه، چنان سید محمد را مجذوب خود کرد که همانند گمگشتهای بود که گمشدۀ خود را یافته است.
مقام امن و مِی بیغش و رفیق شفیق
گرت مدام میسّر شود زهی توفیق
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
هزار بار من این نکته کردهام تحقیق
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
و اینگونه بود که علاوه بر خودش، همیشه دست برادر کوچکتر را در دست داشت و او را با مسجد و اهل آن آشنا میکرد.
آشنایی سید محمد با فضای ملکوتی جبهه ها تحوّل دیگری در سلوک الهی او بود. از اوّلین اعزام، هرجا که احساس نیاز میکرد پیشقدم بود؛ از کوچکترین مسئولیتها تا اواخر عمر شریفش که معاون طرح و عملیات قرارگاه «نوح نبی» بود، در هر فرصتی خادمی ایثارگر برای امام و انقلاب بود.
ورزش را بسیار دوست داشت، نه فقط برای پرورش جسم بلکه برای تربیت روح. در ارتفاعات کوه با تواضع میگفت: «در کوهها بیشتر به عظمت خدا پی میبرم.» شنا کردن را دوست داشت و میگفت: «این ورزش سفارش پیامبر اکرم است».
صلۀ رحم را یک وظیفه و تکلیف الهی میدانست و به این عنوان انجام میداد.
در توجّه به معنویات چنان بود که تمام شبهای ماه رمضان، در کنار شهید سید محسن معزّی احیاء میگرفت؛ و چه بسیار شبهایی که هیچکس جز این دو عاشق در مسجد نبودند و تنها در کنار هم، شب را به سحر میرساندند.
شبهای جمعه، دعای کمیل آیتاللّه سید علی محمد دستغیب مُدّظِلّه را رها نمیکرد و در کنار دیگر جوانانی که مثل او در آرزوی شهادت لحظهشماری میکردند، اشک از چشمانش جاری بود.
سید محمد تقوا که عاشق شهادت بود، عمری در طلب خود اشک ریخت اما این فراق باید روزی به وصال بیانجامد. سید محمدِ دلداده، که شهادت دوستان عزیزش او را مثل شمع آب میکرد، دیگر تحمّل این همه فراق را نداشت و بیتاب اشک ریخت تا اینکه جواز ورود را گرفت.
در سفر آخری که به جبهه رفت، مادر در خواب میبیند که به او میگویند: سید محمد قبول شد! مادر میگوید: نگران بودم. به پدرش گفتم چنین خوابی دیدم؛ پدر گفت: من هم خواب دیدم که سید محمد پرندهای شده و در آسمان پرواز میکند.
خبر قبولی، نویدی بود برای آمادگیِ این پدر و مادر به قبولیِ فرزند خود در زمرۀ یاران حضرت اباعبداللّهالحسین علیهالسلام؛ و پرواز هم نویدی بر حرکتِ روبهرشد او بود، چرا که میرود تا به مقام والایی نائل شود.
چیزی نگذشت که خبر مجروحیت او را آوردند. پدر و مادر مهیّای سفر برای دیدار او بودند که خبر شهادت سید محمد در بیمارستان، آخرین دیدار را به فراقی همیشگی تبدیل نمود.
هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی
برسد وصال دولت بکند خدا خدایی
ز کرم مزید آید دو هزار عید آید
دو جهان مرید آید تو هنوز خود کجایی
سید محمد در آخرین وصیت خود سفارش میکند که نماز او در مسجد قُبا (آتشیها) توسط حضرت آیتاللّه دستغیب بهجا آورده شود.
این وصیتِ سید محمد به همراهیِ دوست و استادش در تشییع او و انجام فریضۀ نماز توسط ایشان، عرض ادب به محضر استاد بود، چرا که عمری را با راهنمایی ایشان راه پیموده بود و امروز توقع دارد استاد، وصولِ شاگرد خود به مقصد الهی را مشایعت کند.
و دیگر سفارش او به خانواده این بود که از استادش، حضرت آیتاللّه سید علی محمد دستغیب غافل نباشند؛ و به حق چنین شد. مادر دلسوختهای که همۀ توان او در تمام عمر، بزرگداشت و حضور در مجالس حضرت اباعبداللّه علیهالسلام میباشد، با اشک چشم میگوید: «تنها دعای من سلامتی و طول عمر حضرت آیتاللّه سید علی محمد دستغیب است.» میگوید: «مدام ختم صلوات میگیرم و دعا میکنم که خدایا این نعمت بزرگ را از ما نگیر.»
آمین یا ربّ العالمین