شهدا

شهید سید ضیاء الدین سعادت

زندگی نامه شهید سید ضیاء الدین سعادت

شهید سید ضیاء الدین سعادت در بیستم تیر ۱۳۳۹ در شیراز، همزمان با ایّام شهادت سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبداللّه‌الحسین علیه‌السلام متولّد شد.
وجود پدر و مادری زحمتکش و مقیّد به شرعیات، برای سید ضیاء و اهل خانواده عطیه‏ای بود تا کسب روزی حلال با کمترین امکانات زندگی را تجربه کنند و این دلیلی بر بزرگی روح سید ضیاء و برادر کوچکترش سید کمال بود. زیبایی ظاهر همراه با نور سیادت از او چراغی ساخته بود که اهل خانه از آن روشنایی می‌گرفتند.

دوران تحصیل را با علاقۀ فراوان دنبال نمود و با مدرک سوم راهنمایی وارد نیروی زمینی ارتش شد و در واحد نوجوانان، که به‌تازگی تأسیس شده بود شرکت جست. با علاقۀ تمام، دورۀ آموزشی چند ساله را طی کرد و به عنوان درجه‌دار در توپخانه مشغول به کار شد.
شهید سید ضیاء الدین سعادت با شکل‌گیری انقلاب اسلامی ترک خدمت کرد و پس از انقلاب مجدداً وارد توپخانه شد. چند ماه بیشتر از جنگ تحمیلی نگذشته بود که به جبهه اعزام شد و این فصل از زندگی سید ضیاء شروعی بود که او بتواند در مناطق مختلف جبهه‏ های جنگ، از جنوب تا غرب کشور، با غرّش صدای توپخانه، دل دشمنان را به لرزه در آورد و همزمان موجبات دلگرمیِ رزمندگان اسلام را فراهم آورد.

تشکیل زندگی مشترک که ثمرۀ آن دو فرزند پسر بود، سید ضیاء را از تکالیف الهی خود غافل نکرد. در حالی‌که خود و خانواده با سختی زیاد زندگی را می‌گذراندند اما از وظیفۀ جهادی خود غافل نشدند. در واقع سید ضیاء در دو جبهۀ جهاد اصغر و جهاد اکبر توفیق مبارزه داشت و به حق سربلند این میادین شد.
حضور مداوم سید ضیاء در جبهه و استشمام عطر شهادت، او را با عظمت و ارزش راهی که انتخاب کرده بود آگاه کرد، لذا در زمان مرخصی توفیق داشت که همراه برادران به مسجد قُبا (آتشی‌ها) رفت‌وآمد داشته باشد و از فیض دیدار آیت‌اللّه سید علی محمد‌ دستغیب بهره‌مند شود. این دیدار هر چند کوتاه و کم بود اما سرمایه‌ای بزرگ برای راه این مجاهد فی‌سبیل‌اللّه شد.

خوشرویی و برخورد خوب که از صفات مؤمنین است خصیصۀ اخلاقی او بود. خنده‏های زیبای او برای همیشه تصویری امیدوارکننده برای اهل خانه و همراهان بوده و هست.

امید به خدای یکتا و کمک به نیازمندان و در رأس آن خانواده به‌خصوص پدر و مادر، یاد و خاطره‏ای ماندگار از سید ضیاء است که به یادگار مانده. اما شادابی و طراوت سید ضیاء در سفری تبدیل به غمی شد که تا آخر عمر مبارکش از چهرۀ او جدا نشد؛ هنگامی که از جبهه بازگشت ناگهان به خانه‌ای برخورد می‌کند که در شهادت برادر عزیزش سید کمال سیاه‌پوش شده است!

زمان شهادت شهید سید ضیاء الدین سعادت

قدم‏های محکم شهید سید ضیاء الدین سعادت لحظه‌ای سست شد و با کمری خمیده از دیدن عکس برادرش سید کمال به زمین نشست. چنان شکسته شد و اشک ریخت که دوباره داغ اهل خانه را زنده کرد.

او در این غم سوخت تا در نهایت در تاریخ ۱۳۶۵/۱۲/۱ در حالی‌که در جبهۀ سومار در تدارک عملیات کربلای پنج بود دعوت حق را لبیک گفت و با جسمی پاره‌پاره در کنار جدّ شریفش حضرت‌ اباعبداللّه‌الحسین علیه‌السلام به محضر حضرت حق جلّ‌جلاله شرفیاب شد و آرام گرفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا