شهید محمد حسام حق نگهدار
بخشی از زندگینامۀ شهید محمد حسام حق نگهدار
نام او را حسام گذاشتند تا چون دستهای پرتوان مولایش امام علی علیهالسلام نگهدار و نگاهبان حق و شمشیر دادخواهی و عدالت باشد.
مسجد «آقاباباخان» شیراز در سالهای پرخاطرۀ انقلاب شاهد حضور مشتاق او و دیگر همرزمان انقلابی وی بود. آن عزیز در کوران حکومت ستمشاهی دل به رهنمودهای پیر فرزانۀ انقلاب بسته و با همکاری و همیاری تنی چند از یاران انقلاب، در زیرزمین خانۀ خود به چاپ و تکثیر اعلامیههای حضرت امام خمینی رحمهاللّهعلیه مبادرت ورزید.
سردار شهید حسام حقنگهدار در کنار فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی خود، از درس و مدرسه نیز غافل نماند و بعد از گرفتن مدرک دیپلم از دبیرستانهای شیراز وارد دانشگاه شده و با دریافت مدرک لیسانسِ نظامی بهعنوان یکی از نیروهای فعال در سپاه پاسداران انقلاب اسلامیِ شیراز مشغول به خدمت شد.
زمان شهادت شهید حسام حق نگهدار
وی در زمان جنگ بهدفعات در عرصههای نبرد حضور یافت و با پذیرفتن مسئولیتهایی در نیروی دریایی و قرارگاه خاتمالانبیا، در غالب عملیاتهایی که در طول هشت سال دفاع مقدس انجام پذیرفت شرکت کرد. آن عزیز به عنوان مسئول تربیتِ نیروی قرارگاه خاتمالانبیا خدمات شایانی را به انجام رساند.
علاوهبر آن مدّتی نیز مسئولیت امور اطلاعات این قرارگاه را برعهده داشت. در روزهای پایانی سال ۱۳۶۶ و در جریان عملیات «والفجر ۱۰» حسام به همراه ۳ تن از همکاران خود در راه انتقال اسناد و مدارک مهم جنگ به عقبه، در دام گازهای شیمایی افتاده و به دلیل اهمیت مدارک با عبور متهوّرانه از سینۀ مسموم این دشمن پنهان، بهشدت شیمیایی شده و پس از انجام موفقیتآمیز به وسیلۀ هلیکوپتر و هواپیما به تهران منتقل میشود.
سردار شهید حسام حقنگهدار علیرغم تلاشهای پیگیر پزشکان معالج، در سحرگاه سوم فروردین ۱۳۶۷ با زندگی بدرود گفت.
زندگینامۀ شهید محمد حسام حق نگهدار
روز بیستم شهریورماه ۱۳۳۹، مقارن با میلاد سراسر خیر و برکت نبی گرامی اسلام صلیاللّهعلیهوآله، در خانهای شریف که حسینیۀ فرزند رسولاللّه بود، فرزندی از سلالۀ اصحاب آن حضرت متولّد شد.
عشق و محبّت والدین به پیامبرِ رحمهٌ للعالَمین چنان بود که همۀ پسران خود را به نام آن حضرت اسمگذاری کردند؛ اما این محمد همچون شمشیری بود برای دفاع از حریم دین آن حضرت، و چه با مسمّی او را «محمد حسام» نام نهادند.
زندگی سراسر تلاش و مجاهدۀ محمد حسام با آشنایی با محمد تقی (مسعود) گل آرایش، که خود تربیتشدۀ مکتب عاشقانۀ مرحوم آیتاللّه نجابت رحمهاللّه علیه بود، او را چنان سرمستِ راه دوست کرده بود که مرحوم مادر میگوید: «پس از دوستی با شهید گل آرایش در مدرسۀ راهنمایی و آشنایی بیشتر با اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام، حسام تأکید داشت که مرا حسامالدین (بهمعنی شمشیر برندۀ دین اسلام) بنامید.
نعمت بزرگ پدر و مادری پرهیزکار که همۀ تلاش ایشان در مسیر شرع مقدس و کسب روزی حلال بود، فرزندان را عموماً و حسام را بهخصوص الهی کرده بود.
دوران تحصیل حسام از جمله فصلهای مهم زندگی او بود چرا که با دوستانی همراه شد که به قول حضرت حافظ:
مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق
گرت مدام میسّر شود زهی توفیق
دوستی با شهیدان محمد تقی گلآرایش، محمد حسین حامدی، عبدالحمید اکرمی، حسنعلی گلآرایش و همچنین مصاحبت با مرحوم حاج محمدرضا گلآرایش، ایشان را به سرچشمۀ فیض عارف واصل مرحوم حاج شیخ حسنعلی نجابت رحمهاللّه علیه آشنا نمود.
مسجد آقاباباخان و مسجد جامع عتیق و مسجد قُبا (آتشیها) سه محفل انسی بود که حسام از آنها دل را مصفا مینمود. سخنان دلنشین شهید دستغیب همراه با نجواهای عاشقانۀ او، در کنار عطر همسفران شهیدش در مسجد قُبا (آتشیها) در کنار حضرت آیتاللّه سید علی محمد دستغیب، معجونی بود که او را در سیر الهیاش سرعت میبخشید.
تحصیلات دبیرستان حسام با فعالیتهای انقلابی او و دوستانش همراه بود و با شجاعت تمام با تکثیر و پخش اعلامیههای امام در مساجد، خصوصاً مسجد جامع عتیق و شرکت در جلسات سیاسی، نقش مفید و مؤثر خود را در بهثمر رسیدن انقلاب اسلامی بهتمامه بهنمایش گذاشتند.
با پیروزی انقلاب اسلامی در آزمون دانشکدۀ افسریِ ارتش با امتیاز عالی قبول میشود و با نهایت تلاش و پشتکار، علوم نظامی را فرا میگیرد. پس از حدود سه سال بهاتفاق چند تن از دوستان از جمله شهید اجاقوند، از دانشکدۀ افسری انصراف داده و به سپاه پاسداران میپیوندد.
با شروع جنگ تحمیلی، حسام همزمان با حضور جدی در دفاع مقدس، با خانوادهای مذهبی وصلت میکند. زندگی او آنچنان همراه با نشاط و عشق بود که همسرش در پشت جبهه برای او همراه و یاوری فداکار بود و در مدّت زندگی، در شهرهای مختلف رحل اقامت گزید و از سختیها شکوه نکرد.
مجلس عزاداری دهۀ اوّل محرم حضرت سیدالشهدا علیهالسلام که از زمان اقامت او در اهواز شروع شد، همچنان در منزل پدری ایشان همهساله برپاست.
حسام بهسبب همّت والا و هوش ذاتی که در محیط کار از خود نشان میداد، خیلی زود به ردههای بالای نظامی ارتقا پیدا کرد. با شروع جنگ به سِمت مسئول واحد اطلاعات عملیات قرارگاه خاتم الأنبیا منسوب شد و در طول جنگ خدمات شایانی انجام داد و مدام بین خطوط مقدم جبهه ها در حال فعالیت بود.
در عملیاتهای مختلف نقش مؤثر شناساییِ دشمن را برعهده داشت. در ماموریتی، او مجروح میشود اما بیسر و صدا در اهواز بستری شده و عمل میشود. حتّی بعد از چند هفته پدر و مادر متوجّه جراحت او میشوند.
دغدغه های کاری حسام هیچوقت او را از وظیفۀ مهمِ صلۀ رحم و توجّه به اهل خانه غافل نکرد و به محض حضور در شهر شیراز با تمام وجود در خدمت پدر بود و با سرکشی به همۀ ارحام بهخصوص برادران، همه را مورد توجّه قرار میداد.
حضور او در مسجد آقاباباخان و در جمع بچههای مسجد نقش بهسزایی در تقویت روحیۀ انقلابیِ جوانان داشت. همه از نشاط و گرمای معنوی او بهره میبردند، چنانکه شبی به مناسبتی مراسم جشنی در مسجد برپاشده بود، ناگهان حسام با لباس جنگی وارد مجلس شد، همه از شوق دیدار او خوشحال شده و او را به عنوان سخنران مجلس پای تریبون دعوت کردند. حسام نیز با بیانی شیوا به نقل خاطرات شیرین جنگ پرداخت و شاید این آخرین دیدار حسام با دوستان مسجد بود.
زمان شهادت شهید حسام حق نگهدار
شکفتن نهال آرزوهای حسام در ایّام نوروز با شروع عملیات «والفجر ۱۰» بهبار نشست . او در حال فعالیت در ارتفاعات «سورن و ملخور و حلبچه» بود که بمبهای شیمیاییِ دشمن، راه را بر خودروی حسام و همراهانش میبندد اما این لندکروز حاوی اسناد مهمی است که برای سرنوشت جنگ و آن عملیات بسیار مهم است. حسام با وجود شکسته شدن شیشههای ماشین و آسیب جدی به سرنشینان خودرو دستور حرکت میدهد تا به پایگاه برسند و به سرعت به عقب بر میگردند.
حال و روز هر ۴ نفر به شدّت وخیم میشود طوریکه مجبور میشوند آنها را با هلیکوپتر به نزدیکترین شهر و بهدلیلِ کمبود امکانات بیمارستانی از آنجا با هواپیما به تهران منتقل کنند، اما حجم گاز خردلی که وارد ریههای آنان شده، تمام بدن را از بیرون و درون دچار سوختگی و تاولهای شدید کرد و سرانجام روح بلند و ملکوتی محمد حسام در سحرگاه سوم فروردینماه سال ۱۳۶۷، عاشقانه شهادت را در آغوش کشید و به دیدار معبود شتافت.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
از وی تنها یک خط به یادگار مانده:
«البتّه وصیت باید کامل باشد، اما همه را وصیت میکنم به وصایای امام رحمهاللّهعلیه
حسامالدین حق نگهدار»